عليعلي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
مهدیمهدی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

پسرم قند عسلم

بدون عنوان

وسایل شن بازی مجهزی داری.....چندتا ماشین باری هم با خودت میبری ساحل یبار که رفته بودیم ساحل خودمون(یه ساحل خیلی قشنگ،نسبتا تمیز،که بعدش شنزارو تپه های شنی و بعدش یه جنگل ،هر سه تا طبیعت و داره با فاصله خیلی کم،که از تو جنگل صدای دریا شنیده میشه،وقتی باد بیاد میریم اونجا)بچه های دیگه هم اومدن پیشت و با هم شن بازی میکردید.......یکیشون موقع رفتن یکی از کامیونتاتو زد زیر بغلش و با مامانش داشتند میرفتند منو بابا دخالت نکردیم ،چون دفعه اولت بود یکی وسایلتو اینجوری میبرد،اگه میومدیم جلو،همیشه منتظر میموندی یکی کمکت کنه و خودت تلاشی نمیکردی مامانشم هیچی بهش نمیگفت کامیون هم قد پسرش بود........حواست بهشون بود وقتی دیدی دارن خیلی دور میشن پاشدی ...
20 بهمن 1395

بدون عنوان

یه پایگاه بسیج نزدیک خونمونه که تا حالا اصلا بهش دقت نکرده بودیم ...... غروب که با بابا عباس بودی زودتر از ما رسیده بودید خونه،پشت در مونده بودید  بابا عباس بردت پایگاه تا ما میرسیم سردت نشه یه فوتبال دستی و میز تنیس هم اونجا بود تو اولین بارت بود فوتبال دستی میدیدی با بچه ها بازی کرده بودی گل هم زده بودی کلی ذوق کرده بودی بابا عباس هم که عاشق تنیس،همه رو برده بود..... میگفتی بابا عباس ما خونوادگی همه رو بردیم....... بعد که ما اومدیم بابا محمد و مهدی هم اومدن پیشتون فضاش کلا برای سرگرمی و بازیه........و خیلی خوشت اومده بود قرار شد بازم برید اونجا  
20 بهمن 1395

بدون عنوان

از وقتی میری ژیمناستیک،مهدی و تمرین میدی جالبه اونم هیچی نمیگه بعد از اینکه کمکش کردی پشتک بزنه میخواستی پاشو 180 باز کنی میگفتی پا باز زانو صاف پنجه کشیده مهدی هم با خنده نگات میکرد البته من سریع نجاتش میدم ولی کلا مربی جدی هستی به منم رحم نمیکنی هربار که مجبورم میکنی اداتو دربیارم بعدش میخندی میگی مامان اصلا این حرکتو نمیخواد بزنی بیا حرکت بعدی فامیل مربیتونم حسینی بود نه ایذه وقتی بابات براش تعریف کرد کلی خندیده بود....  
20 بهمن 1395

بدون عنوان

امروز بابا عباس هم باهاتون اومد باشگاه....... مربیتون تشویقت کرد و به بقیه بچه هاگفت از تو یاد بگیرند هم حرف گوش کنی هم زود یاد میگیری...... تا حالا 3 بار تشویقت کردن....   ... در حالیکه کلا 5 بار بوده که 3 تاش تو بودی..... با یکبار نگاه کردن یاد میگیری به عزیزجون رفتی، عزیز جونو دایی سعید با یکبار دیدن،کارو بهتر از اونی که ازش یاد گرفتن انجام میدن برای همین من حاضر بودم بمیرم ولی ازشون هیچی یاد نگیرم،فکر میکردن همه مثل خودشونن ،تازه کلی هم تعجب میکردن توضیح میخواستی..... آرش هم با یکبار شنیدن همه چی و یاد میگیره..... احتمالا این ژن از عزیزجون و فقط تو پسرا خودشو نشون میده     ...
19 بهمن 1395

بدون عنوان

تا جایی که تونستم سعی کردم باهات دستوری حرف نزنم و اگه لازم بوده غیر مستقیم متوجهت کنم.....حالا برخلاف انتظار خیلی حرف گوش کن شدی ،لجبازی که اصلا بلد نیستی کلا دوتا حالت لجبازی و خجالت برات معنی نداره،اصلا نمیدونی یعنی چی با بابات هر روز تمرین نه گفتن داری،مثلا من به زور میام خوراکیتو بگیرم یا تشویقت میکنم نوشابه بخوری... ..اولاش که بهت نه میگفتم خیلی ناراحت میشدی ولی الان برات عادی شده و حق دیگران میدونی بهت بگن نه ...... واینکه تو مجبور نیستی حرف من یا بابا رو گوش کنی چون بچه ما هستی وباید حرف گوش کن باشی،ببینی حرف ما درسته یا نه،بعد انجامش بدی مثلا یبار لبه لیوان پریده بود گفتی بندازیمش سطل آشغال بابا که نمیدونست چی شده بهت گف...
19 بهمن 1395

بدون عنوان

چهارشنبه ها وسطی دارید .....تو هفته همش منتظر چهارشنبه ایی بابا به مربیت گفت که خیلی وسطی دوست داری،تورو میزارن آخر میزنن خودمون تو خونه بازی میکنیم .... ولی هنوزم گرگم بهوارو بیشتر دوست داری
6 بهمن 1395

بدون عنوان

سر وسایل که دعواتون میشه اگه گریت بگیره مهدی سریع پسش میده و موهاتو ناز میکنه هر موقع هم که گریه کنی زود میادو نازت میکنه بعد سرشو خم میکنه مثلا بوست کنه بعد تو هوا رو بوس میکنه با چه سروصدایی یه فیلمیه برای خودش،انقدر که یادت میره گریه میکردی
6 بهمن 1395

بدون عنوان

مهدی هم مثل بچگی های تو،شبها بابا رو بغل میکنه میخوابه..... دیشب میخواستی پیش بابا بخوابی با مهدی داشتید سروکله میزدید که بهت گفتم بهتره بری تو جای خودت،بابا یکدفعه تو خواب دستش میخوره بهت یا با پا میزنه و ..... در حالیکه چشمات گرد شده بود گفتی:اصلا داداشمو بدید ببرم پیش خودم.....اینجا براش خطرناکه.......
6 بهمن 1395

بدون عنوان

تو باشگاه تشویقت کردند خیلی خوشت اومده بود ،دفعه بعدش میگفتی چرا امروز تشویقم نکردن؟؟؟ تو پشتک زدن حرفه ایی شدی...   یکبار مربی رفت رو جامپینگ و 3 تا پشتک پشت سرهم زد،از همون موقع دیگه بدون کمک گرفتن از دستت پشتک میزنی و ما کلی کیف میکنیم.... مربی خیلی خوبی دارید هم کارش حرفه اییه هم اخلاق خوبی داره ....با اینکه سن زیادی  نداره ولی میدونه با بچه های کوچیک چجوری رفتار کنه ..... اصلا بهت فشار نمیاره ....تو کل تمرینات خندونی و با خوشحالی حرکات و انجام میدی جلسه قبل از پشتک زدنت تعجب کرده بود و به بابا گفته بود..... معنی بعضی کلمات و نمیدونی و میای میپرسی مثل مکث میگفتی یعنی چی مکث کن این شعر باشگاه و خونه زیاد تکرار می...
6 بهمن 1395
1